-
تقدیر
شنبه 25 تیرماه سال 1390 02:01
تقدیر در همه جا بر تدبیر چیره است تا آن جا که تدبیر را در هم شکند و تصمیم را تغییر دهد! تقدیر و حکمت دو واژه پر معنی و عجیب. راستی اگر میدونستیم تو تقدیر یه آدم چی نوشته چیکار می کردم؟ یا نه اگر میدونستم فلان اتفاق دلیلش چیه جیکار می کردم.... الانم از همون روزهاست که خیلی دلم می خواد بدونم چرا؟ گاهی وقت ها تو زندگی...
-
مکالمه خدا و خرد
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 22:31
وقتی خدا خرد را آفرید به وی فرمود: «بیا» پس آمد. آن گاه فرمود: «من کیستم و تو کیستی؟» گفت: «من منم و تو تو!!! » آن گاه به وی فرمود: «پشت کن او نیز پشت کرد. آن گاه به وی فرمود: «من کیستم و تو کیستی»؟ گفت من بنده خوارم و تو پروردگار بزرگ هستی. وقتی عقل در مقابل نور قرار می گیرد، احساس می کند که خودچیزی است . نمی داند او...
-
عشق به رسوا شدنش می ارزد......
جمعه 20 خردادماه سال 1390 23:52
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم ؟ … باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم به همان لحظهی بر پا شدنش...
-
حالمان خوب است...
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 20:38
سلام! حال همه ما خوب است ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند ... با این همه عمری اگر باقی بود، طوری از کنار زندگی می گذرم که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد، نه این دل ناماندگار بی درمان! تا یادم نرفته است بنویسم، حوالی خوابهای ما سال پربارانی بود می دانم همیشه حیاط آنجا پر از...
-
نوروزتان پیروز
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 08:30
(این سفره هفت سین ما تو شرکت هست) بهار وقتی که از پنجره سرک می کشد بی آن که بخواهی یاد بنفشه و یاس و اقاقی دارد کاش زودتر رسد آن روز ؛ که شمیم بهار را از پیراهن یوسف سفر کرده بشنویم.......
-
لیلی و مجنون....
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 10:29
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر ز لیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نیشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلا ست آنم می...
-
نصیحتی پدرانه
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 22:43
وظیفه تو در برابر دوستان. در برابر برادرت این مطالب را بر خود تحمل کن:به هنگام قطعرابطه از ناحیه او تو پیوند نما، و هنگام قهر و دوریش،لطف و نزدیکى. در برابر بخلش،و بذل و بخشش.و در زمان دوریش،نزدیکى،به هنگام سختگیریش نرمش به هنگام جرمش قبول عذر،آنچنانکه گویا تو بنده او هستى. و او صاحب نعمت تو است.( اما)بر حذر باش از...
-
بهترین...؟
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 00:22
امروز شنبه 12 مرداد ماه 1387 صبح کمی دیر از خواب بلند شدم و صبحانه نخورده حرکت کردم، مدام در راه خدا خدا می کردم که نکند دیر برسم ..... سه روز پیش در همان روزی که جبرئیل آیه اقرا باسم ربک الذی خلق را در گوش پیامبر زمزمه کرد من بر فرازجبل الرحمه در کنار غار حرا بودم و به آوای دل انگیز اذان که در سرتاسر شهر، در غروبی...
-
شب جمعه
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 21:16
شب های جمعه همیشه دلتنگه...دلتنگ چی نمی دونم، ولی زیباست....حال و هوای بارونی داره .. ... شبیه آدمی شدم که تو راهش یه دنبال نوری یا شاخه ای هست که بتونه به اون چنگ بزنه و تکیه گاهش بشه.....احساس می کنم تمام دانسته هام و اعتقاداتم زیر سوال رفته واسه خودم، احساس می کنم خودم واسه خودم زیر سوال رفتم، احساس می کنم خودم هم...
-
هدیه سال نو
جمعه 6 فروردینماه سال 1389 00:00
شاید هیچ وقت فکر نمی کردم که همچنین هدیه ای اونم در ابتدای سال بگیرم... هفت سال پیش بود که با بچه های دبیرستان رفتیم زیارت امام رضا(ع) و جالبیش اینه که اون موقع هم قبل از عید بود! سفر به مشهد مقدس با صفاست، نور داره، محبت داره، معنویت داره....اگه نگیم بیشتر از حج ولی کمتر از اون هم نیست....خیلی خوشحالم که سال جدیدم با...
-
غزلی برای باران
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 02:21
چه خوشست رقص گلها به ترانه های باران به فدای بانگ تندر که زند صلای باران چو به شیشه ضرب گیرد,دلم از نشاط رقصد که ندای رحمت دوست بود,صدای باران اگر ابر پر سخاوت همه جا گهر فشاند من از آسمان نخواهم گهری بجای باران من و کوچه های جنگل به هوای نیمه ابری که درخت و سبزه رقصد به ترانه های باران تو که این غزل بخوانی عجب است که...
-
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1388 00:55
در دیگران می جویی ام اما بدان ای دوست اینسان نمی یابی ز من حتی نشان ای دوست من در تو گشتم گم مرا در خود صدا می زن تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوست در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست گفتی بخوان خواندم اگر چه گوش نسپردی حالا که لالم خواستی پس خود بخوان ای دوست من قانعم آن بخت...
-
این روزها
شنبه 1 اسفندماه سال 1388 03:25
یک ترم مرخصی برای امتحان کارشناسی ارشد. خوب و بد امتحان بماند که دیر وقتی است دارم خودم را به این موضوع عادت می دهم که هم چون گذشته برای تسلی خاطر خودم صحبت نکنم! این امتحان برای من مهم بود خیلی مهم ولی نه به خاطر خودم، بلکه به خاطر خانواده ام که در این مدت بیشتر از گذشته شرمسار محبتشان شدم.نمیخواستم که ناامیدشان کنم...
-
پیامک
دوشنبه 28 دیماه سال 1388 23:46
امروز یک پیغام بسیار زیبا به این مفهوم برام فرستاده شد: یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ما دوره گرد داد می زد:کهنه قالی می خرم دسته دوم جنس عالی می خرم کاسه و ظرف سفالی می خرم گر نداری ، کوزه خالی می خرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی کشید بغضش شکست اول ماه است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این...
-
دل نوشته برای تو
سهشنبه 19 آبانماه سال 1388 22:24
گفتم: چقدر احساس تنهایی می کنم... گفتی: فانی قریب؛ من که نزدیکم(بقره/186) گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم، کاش می شد به تو نزدیک شوم... گفتی: واذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دو ن الجهر من القول بالغدو و الاصال؛ هر صبح و عصر، پروردگارت را نزد خودت، با خوف و تضرع و با صدای آهسته یاد کن(اعراف/205) گفتم: این همه توفیق می...
-
پیمان با خداوند...
پنجشنبه 19 شهریورماه سال 1388 09:58
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 شب قدر می گن که تقدیر یک سال آدم نوشته می شه. همیشه این شب ها برام تقدس خاصی داشتند چون حضور گرمی رو حس می کنم و صمیمی تر از قبل می تونم باهاش صحبت کنم ....سال پیش وقتی که با کاروان دانشجویی عازم مکه شدم روزهای آخر سفر یک برگ کاغذ سبز رنگ بهمون...
-
این روزها.....
شنبه 14 شهریورماه سال 1388 11:56
این روزها . . . . . . دلم گوید: پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود......
-
علی و حوضش....
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 00:56
تقریبا روزهای آخره؛ یعنی بود....امتحاناتم تازه تموم شده ولی تحویل پروژه ها مونده که تا 8 مرداد ادامه داره . تو این روز ها یکی یکی دوستام که 4 سال باهاشون به معنای واقعی زندگی کردم دارند می رندامروز هم چند تاشون خداحافظی کردند ....هنوز فکر می کنم که بازم برمی گردند به خاطر همین بهشون به شوخی می گم : راحت شدیم از...
-
دریچه...
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 00:46
ما همچون دو دریچه ، روبروی هم ، آگاه زهر بگو مگوی هم . هر روز سلام و پرسش و خنده ، هر روز قرار روز آینده . عمر آینه بهشت ، اما ... آه بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه اکنون دل من شکسته و خسته ست ، زیرا یکی از دریچه ها بسته ست نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد ، نفرین به سفر، که هرچه کرد او کرد .
-
شب....
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 01:25
امشب از اون شب هاست که دلت می خواد سرت رو روی شونه عزیزترینت بذاری...امشب از همون شب هاست که با خدای خودت با دلی شکسته حرف می زنی با یک غمی لطیف....امشب ازهمون شب هاست که خیلی غریب بود اما دیگه نیست چون دیگه اشنا و همدم شب هات شده...امشب می خوای چاهی پیدا کنی چاهی به عمیقی وجودت و به پرآبی احساست ....دلت می خواد بهش...
-
بهونه
شنبه 9 خردادماه سال 1388 01:51
این روزها بدجوری تب فیس بوک نوشتن بچه ها رو گرفته تقریبا تمام اون هایی که حتی نبودند هم الان هستند خیلی خوبه اما به قول یکی از دوستام همچین تبی رو سال پیش همین موقع هم بچه های سال بالایی موقع خداحافظی داشتند چرا که وقتی نزدیکه خداحافظی می رسه همه می خوان یه جایی باشه که بعدا بتونند همدیگر رو اون جا پیدا کنند...این...
-
دست نوشته اول....
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 02:15
خیلی وقت بود دنبال یک جایی می گشتم که بنویسم .... اصلا خیلی وقت بود که دلم می خواست بنویسم....چند وقت بود نوشتن رو ترک کرده بودم....الان دیگه تقریبا آخرین روزهای دانشگاه منه البته من یک ترم دیگه مهمونم ولی برای بقیه تقریبا اخرین ترمه....راستش خیلی به این بچه ها عادت کرده بودم .... راستش یه زمانی که با گروهی از بچه ها...
-
قطار می رود تو می روی تمام ایستگاه می رود....
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 01:47
مگر نه اینکه عاشق باید سرش را بالا بگیرد؟چرا باید دوست بداری و سرت را بگیری پایین؟مگر بار نگاه خیره غریبه ها را نمیشود بی خیال شد؟نگاههای خالی از انصافی که وزن ندارند اما سنگین تر از پتک میخورند توی کاسه جمجمه ات .. چرا باید صورتکهای سیمانی و حق به جانب را به حساب بیاوری؟چرا باید چشم بدوزی به افقهای دود گرفته و لاشه...