حرف هایی برای نگفتن

هرچی آرزوی خوبه مال تو...

حرف هایی برای نگفتن

هرچی آرزوی خوبه مال تو...

غزلی برای باران

چه خوشست رقص گلها به ترانه های باران

به فدای بانگ تندر که زند صلای باران


چو به شیشه ضرب گیرد,دلم از نشاط رقصد

که ندای رحمت دوست بود,صدای باران


اگر ابر پر سخاوت همه جا گهر فشاند

من از آسمان نخواهم گهری بجای باران


من و کوچه های جنگل به هوای نیمه ابری

که درخت و سبزه رقصد به ترانه های باران


تو که این غزل بخوانی عجب است که اگر ندانی

من بی نوا چه حالی کنم از نوای باران


بنگر به حلقه ی گل که چمن نگین نشان شد

بنشسته جای گوهر,در دانه های باران


دلم از صدای تندر به شکوفه می نشیند

که ز خنده های او می شنوم ندای باران


چوگلی به خاک افتد ز نهیب تند بادی

همه را به گریه آرد,غم های های باران


ز گناهچون کویرم چه کنم اگر نبارد

به هوای رحمت او,ز لبم دعای باران؟


به هوس ((برای یاران)) چه بسا غزل سرودم

چه شود ز من بماند غزلی ((برای باران؟))


شاعر:مهدی سهیلی

 

نظرات 2 + ارسال نظر
حامد جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:33 ق.ظ http://dabestan.blogsky.com

قشنگ بود
مرسی

محمدحسن پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ http://hassanfulady.blogsky.com

به وبلاگ من هم یه سر بزن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد