این روزها بدجوری تب فیس بوک نوشتن بچه ها رو گرفته تقریبا تمام اون هایی که حتی نبودند هم الان هستند خیلی خوبه اما به قول یکی از دوستام همچین تبی رو سال پیش همین موقع هم بچه های سال بالایی موقع خداحافظی داشتند چرا که وقتی نزدیکه خداحافظی می رسه همه می خوان یه جایی باشه که بعدا بتونند همدیگر رو اون جا پیدا کنند...این نکته هم منفی نیست ... چیزی که من رو به فکر میندازه اینه که جدیدا مهربون هم شدند.... خدا عالمه به احوالشون، ولی من قبول ندارم که چون سال آخره بیایم کدورت ها رو فراموش کنیم و دم آخر خاطره خوبی از هم داشته باشیم...یعنی اگر الان سال آخر نبود و دو - سه ترم دیگه داشتیم باز هم همون آش و همون کاسه ....یعنی حتما باید ترم اخر یادمون بیفته که می شه گذشت کرد و بخشید؟ حتما باید ترم آخر یادمون بیفته که ادم های دیگه ای هم وجود دارند؟...اما آخر همه این ها می خوام خودم رو یه جور لذت بخش و شیرینی گول بزنم (شاید درست باشه الله اعلم)یعنی باور کنم که حقیقت همون چیزیه که الان می بینی....آره بذار مهربون باشند حتی با همین بهونه که ترم اخره شاید....
فیس بوک که این روزا شده مرکز تبلیغات انتخاباتی! سرمون سوت کشید :)
من و این خاطرات ناشناخته، من و این نور کم سوی اتاقم
نمی دانم چگونه می توانم دگرباره آغاز کنم سرودن بهاری ترین لبخند تو را و تو را به یادگار تصویر کنم در قاب عکس گوشه تاقچه دلم.
I don't know how I can start again singing your most vernally smile and paint you as souvenir in frame of picture in corner of my hearts shell.
๑۩۞۩๑ بزرگترین وب هکر ایران ๑۩۞۩๑
سلام وب خیلی خوبی داری داداش خواستی یه سر هم به ما بزن خواستی لینک من رو تو وبلاگ بزار تو قسمت نظرات بنویس من هم لینک میکنم
با تشکر از شما
www.webhacker.blogfa.com