امشب از اون شب هاست که دلت می خواد سرت رو روی شونه عزیزترینت بذاری...امشب از همون شب هاست که با خدای خودت با دلی شکسته حرف می زنی با یک غمی لطیف....امشب ازهمون شب هاست که خیلی غریب بود اما دیگه نیست چون دیگه اشنا و همدم شب هات شده...امشب می خوای چاهی پیدا کنی چاهی به عمیقی وجودت و به پرآبی احساست ....دلت می خواد بهش بگی از این درد جانسوز و شاید .... آخرشم به این نتیجه می رسی که این نیز بگذرد و ما همه مکلف به تکلیفیم یعنی اعتراض ممنوع یعنی ناشکری ممنوع یعنی حتی دل شکسته هم ممنوع
امشب سکوت آینه فریاد می زند
امشب صدای پای قلم داد می زند
امشب حصار سخت زبان پاره می شود
امشب ضمیر خیس نهان تشنه می شود
امشب زمان فاصله ها پیر می شود
امشب برای کوچ خزان دیر می شود
امشب صفیر مرگِ سخن مویه می کند
امشب مسیر سبز چمن سجده می کند
امشب سبوی حادثه زنجیر می شود
امشب هجوم گریه چه دلگیر می شود
امشب هوای شوق دل عاشقانه هاست
آری چه زود ثانیه تسخیر می شود .
موفق باشید