حرف هایی برای نگفتن

هرچی آرزوی خوبه مال تو...

حرف هایی برای نگفتن

هرچی آرزوی خوبه مال تو...

نگاه زیبایت

یادت باشه که دنیا با تو آغاز می شود
روز با تو و خورشید با تو گرما می گیرد
نسیم با بوی خوش تو جاری می شود
و بهار برای تو خود را می آراید
یادت باشد که شب بی نگاه زلال تو دلش می گیرد
و پرندگان به خاطر تو عاشقانه می خوانند
وقتی نگاه می کنی
چشمی هست که تو را می نگرد
باور کن
نگاه زیبایت و زیبایی نگاه را باور کن
و دنیا را با نگاهت زیبا تر کن.....

دعایت می کنم روزی...

برایت آرزو دارم
 

  

عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
بخوانی نغمه ای با مهر


دعایت می کنم، در آسمان سینه ات
خورشید مهری رخ بتاباند
دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی
بیاید راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر


دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی


دعایت می کنم، روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است
دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را


دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و
با او بگویی:
بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست


دعایت می کنم، روزی
نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور


دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی

با موج های آبی دریا به رقص آیی
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
برایت آرزو دارم
که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد


دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی، آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق؟
عاشق معشوق؟
آری، بگویی هیچ کس


دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه
تو هم ای خوب من
گاهی دعایم کن.....

 

دلتنگی...

سلام

نمی دانم که دوست خطابت کنم  یا نه

شاید آنموقع که دکتر شریعتی گفت دوست داشتن از عشق برتر ، تو را ندیده بود! ولی من کتاب حافظ می خوانم و بعد از هر نمازم از خدا طلب مغفرت می کنم. من با وضو به نیت تو فال حافظ می گیرم ، می دانی یعنی چه ؟

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد ، عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد....

آره من به یاد تو این فال رو گرفتم و خودم رو دلخوش کردم که شاید....


حال این روزهای من اگر وشاید است . به خنده هایم نگاه نکن ، کار من از گریه گذشته ، نا شکر نیستم  خودم را به بی خیالی هم نزدم! فقط کمی به دلم نگاه کردم دیدم که در یک چشم برهم زدن چیزی از آن نمانده .دیدم که در معرکه ی تو عقل همیشه پراز منطق من هم لال شده دیگر چاقوی منطق هم نمی برد به هر کلک و ترفندی هم متوسل شدم ولی نتوانستم دلم را از خودم جدا کنم به ناچار راه صبر پیش گرفتم.  فکر نکن که جرئت گفتن حرف هایم را نداشتم ! من نمی خواستم ناراحتیت را ببینم.... شاید روزی برسد که مثل کتایون ریاحی روی کاغذ سفیدی بنویسم: من عاشق شده ام، یک عشق کاملا زمینی، عشق آدمیزاد به آدمیزاد...

تو برای آن روز دعا کن...

چقدر صبرکردن سخت است....


رویا

نگاه کن! دنیا چه جای خوبی است: ترها تازه تر روزهاش پر رنگ تر، قشنگ تر روزگارش درست و پر از پیمان های راست! آدمهاش همه دل درست درست و درمون راه با رفیق! تازگی چهره هاش هم در چنین حال و هوای یگانه یی چه دیدنی ست! رویای من ...


مردی می آید ز خورشید

درچنین قرنی بلاخیز،درشب تاریک تردید
 یک نفر با قلب من گفت:مردی می آید ز خورشید

مردی می آید ستم سوز،درنگاهش موج دریا
شیر مرد بیشه بیشه عشق،مرد مردستان طاها

میرسد آن غایب آخر،در بهاری نو رسیده
شب شکافی همچو حیدر،دستش از جنس سپیده

میرسد از خطه نور تا فروزد جان شب را
 شعله تیغش بسوزد،پرده ایوان شب را

مردی از نسل محمد،بر تنش شعلای طوفان
زین و برگ اسبش از خون،آخرین منجی انسان

مردی از دنیای بهتر،روحش از آیین برتر
در گلویش نینوایی است،اوج پرواز کبوتر