حرف هایی برای نگفتن

هرچی آرزوی خوبه مال تو...

حرف هایی برای نگفتن

هرچی آرزوی خوبه مال تو...

پرواز

خداوندا!


چه سری در نیلی آسمان ها پنهان کرده ای که دل بیتاب پر گشودن است؟


عشق و عقل

عده ای می گن که عشق و عقل در دو جهت و سوی مختلف هستند و در تمام دوران با هم تقابل داشتند..... بعضی دیگه هم میگن که عشق و عقل هیچ تضادی با هم ندارند بلکه عقل همانند چراغ های ماشینی می مونه که موتور اون عشقه .....


روی کاغذ و در صحبت همه این حرف ها برای من قشنگ و معقول بودند ولی معتقدم که اگر عاشق نباشی اگر تمام استدلال های بشریت را از آغاز خلقت تا کنون هم بیاوری نمی تونی لیلی و مجنون رو از هم بگیری...


آره، این روزها من .....


حتی به روزگاران

ای مهربانتر از برگ، در بوسه‌های باران!
بیداری ستاره، در چشم جویباران!


آینه نگاهت، پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت، صبح ستاره‌باران


بازآ که در هوایت، خاموشی جنونم،
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران


ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف، دادند بی‌شماران.


گفتی: « به روزگاران مهری نشسته...» گفتم:
بیرون نمی‌توان کرد « حتی » به روزگاران


بیگانگی زحد رفت، ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان، سر خیل شرمساران


پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران


وین نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی‌ست آواز باد و باران


 

فاصله

این روزها به این گفته ایمان آوردم که:


همیشه دور بودن معنای فراموش کردن نیست گاهی فرصتی است برای دلتنگ شدن...



معرفت

یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت:


مراقب چشمای من باش .....