برای
تو و خویش
چشمانی آرزو میکنم
که چراغها و نشانهها را
در ظلماتمان
ببیند.
گوشی
که صداها و شناسهها را
در بیهوشیمان
بشنود.
برای تو و خویش، روحی
که این همه را
در خود گیرد و بپذیرد.
و زبانی
که در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون کشد
و بگذارد
از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم.
مهربانی را اگر قسمت کنیم
من یقین دارم به ما هم میرسد
آدمی اگر ایستد بر بام عشق
دستهایش تا خدا هم میرسد
چه زیبا ، چهخ آرزوی دلنشینی