-
ناز اخمت
چهارشنبه 22 بهمنماه سال 1399 14:01
ﻧﺎﺯ ﺁﻥ ﺍﺧﻤﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻟﺐ ﺯ ﻟﺐ ﻭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻛﺮ ﻋﺠﺐ، ﺁﺷﻮﺏ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﺗﻬﺪﯾﺪِ ﺭﺳﻮﺍ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﻧﺎﺯ ﺗﻬﺪﯾﺪﺕ ﮐﻪ ﻫﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺧﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﻛﻦ ﺩﻟﻢ ﺳَﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺧﻤﺖ ﭼﻪ ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﺍﺧﻤﺖ، ﻧﮕﻮ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﺎﺱ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﻣﻌﻄّﺮ، ﮔﺮ ﭼﻪ ﺣﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ...
-
کوه مذاب
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1399 14:02
رقص باید که عجین با دف و سرنا بشود باده خوب است به اندازه مهیا بشود داده ام دخترکان سیب بریزند به حوض گفته ام تا همه جا هلهله برپا بشود شاعران با غزل نیمه تمام آمده اند دامنت را بتکان قافیه پیدا بشود روسری سر کن و نگذار میان من و باد سر آشفتگی موی تو دعوا بشود هیچکس راهی میخانه نخواهد شد اگر راز سکر آور چشمان تو افشا...
-
تو نمیدانی...
دوشنبه 3 آذرماه سال 1399 21:33
تو جای من نیستی تا بفهمی داشتن تو چقدر خوب است جای من نیستی تا بدانی نبودنت چه بحران بزرگیست اگر جای من بودی دو دستی یکی مثل خودت را میچسبیدی! نمیگذاشتی احدالناسی به تو چپ نگاه کند جای من نیستی تا بدانی نگاه از سر شوق تو چقدر زیباست جای من نیستی تا بدانی وقتی کسی مانند تو دوستت دارد یعنی چه! تو نمیدانی توجه یکی مثل تو...
-
ساز
شنبه 17 بهمنماه سال 1394 23:22
من اینجا بس دلم تنگ است و هرسازی که می بینم بد آهنگ است....
-
بیخیال
جمعه 16 بهمنماه سال 1394 07:31
خـیلی وقـتــه …. دیـگه هیچکـس.... منــونمـیفـهـمه .... مـیـدونـی رفیــــق... راسـتـش حالشـون که ازت بـهـتـرباشــه ها... میـگن : بیـخیـال بـابـا... درســت میـشـه ...
-
درد
جمعه 11 دیماه سال 1394 20:38
درد یعنـــی.... ساعتهـــا می شینم به حرفایـــی که هیچ وقت قـــرار نیست بگم فکـــر می کنم..
-
تبسم
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1394 00:30
تبسم را نه می توانیم بخریم، نه می توانیم قرض کنیم.. فقط مى توانیم هدیه بدهیم میسپارمت به لبخند ها... گرچه گاهى خودم میهمان بغض هاى بى دلیلم! در مسیر باد بمان تا بوى مهربانیت تسخیر کند این شهر پر از بیهودگى را لبخندبزن و تنور دلت گرم، دوست من
-
دلتنگم
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1394 23:29
خدایا من از تو معجزه میخواهم معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت ... تو خود بهتر میدانی معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند نا امید نیستم فقط دلتنگم .....
-
ترازو
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1394 00:32
سالهاست که کفه ترازویم تعادل ندارد... دست خالی... دل پر...
-
ای دوست...
جمعه 5 تیرماه سال 1394 19:47
من با همهی درد جهان ساختم اما با درد تو هر ثانیه در حال نبردم تو دور شدی از من و با این همه یک عمر من غیر تو حتا به کسی فکر نکردم من خسته تن از این همه تاوان جدایی ای بیخبر از حال من امروز کجایی من صبر نکردم که به این روز بیفتم انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی ای دوست کجایی؟ انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم از عشق شده...
-
لوزان
جمعه 5 تیرماه سال 1394 19:27
ﻟﻮﺯﺍﻥ؛ ﻣﺤﻞ ﺍﺧﺬ ﺗﺼﻤﻴﻤﺎﺕ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ، ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺟﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﻗﻢ ﻣﻲﺧﻮﺭﺩ، ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ... ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻣﻦ، ﻫﻤﻪ ﺷﺮﻭﻁﺕ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻢ ﺣﻘﻮﻗﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻤﻴﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ؛ ﺗﺎ ﺗﻌﻠﻴﻖ ﻛﺎﻣﻞ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻤﻲﺧﻮﺍﻫﻲ ﭘﻴﺶ ﺭﻓﺘﻢ ! ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﺳﺎﺯﻱ ﻛﺮﺩﻡ ... ﺍﻣﺎ، ﺗﻮ، ﺑﻪ ﺗﺤﺮﻳﻢﻫﺎﻱ ﻳﻚﻃﺮﻓﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩﻱ ... و ﺑﺮﺍﻱ ﻣن ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺰﻳﻨﻪ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ، ﭼﺸﻢﻫﺎﻱ ﺗﻮﺳﺖ !!
-
زیباترین دنیا
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1394 17:20
-
قدم زدن
جمعه 19 دیماه سال 1393 09:58
گاهی وقت ها هست که می خوای میون تنهایی خودت قدم بزنی ..... به دلتنگی هات فکر کنی خودت رو سرزنش کنی بقیه رو محکوم کنی به خدا شکایت کنی .... بعد به خودت بگی درست میشه.... بعدش بلند شی و با یه لبخند بری سمت خونه
-
دستم را بگیر
سهشنبه 20 آبانماه سال 1393 22:55
خداوندا " ! نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی؛ میان این دو گم شده ام، هم خود و هم تو را آزار میدهم!هرچه تلاش کردم، نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی.!" خدایا " دستم به آسمانت نمی رسد. اما تو که دستت به زمین می رسد"بلندم کن" ....
-
رسیدن
دوشنبه 28 مهرماه سال 1393 19:08
گاه می رویم تا برسیم ، کجایش را نمیدانیم ، فقط میرویم تا برسیم بی خبر از آن که همیشه رفتن راه رسیدن نیست گاه برای رسیدن باید نرفت.باید ایستاد و نگریست باید دید. شاید رسیده ای و ادامه دادن فقط دورت می کند باید ایستاد و نگریست به مسیر طی شده گاه رسیده ای و نمی دانی و گاه در ابتدای راهی و گمان می کنی رسیده ای مهم رسیدن...
-
بروم
دوشنبه 28 مهرماه سال 1393 00:57
باید امشب چمدانی را که به اندازه پیراهن من جا دارد، بردارم، و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست، رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند...
-
یمانم؟!
دوشنبه 21 مهرماه سال 1393 09:26
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
-
مگر...
چهارشنبه 16 مهرماه سال 1393 00:30
ﺁﻣﺪﯼ ﻃﺒﻌﻢ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﺷﺪ، ﺑﻬﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺷﺪ ﺧﯿﺲ ﺧﯿﺲ ﺍﺯﺷﻮﻕ، ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟ ﺁﻣﺪﯼ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰﯼ ﻣﻦ! ﺩﺭ ﺗﻨﻢ ﺟﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟ ﺁﻣﺪﯼ ﻭ ﻫﺮ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﭘﺎﯾﺖ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﻡ ﻋﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮﯼ ﻣﻮﯼ ﺗﻮﺍَﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣّﯿﺪ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ، ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻋﺸﻖ ﺯﻻﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺴﻨﺠﯽ ﺑﺎ ﻗﺴﻢ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ...
-
پاییز
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1393 23:30
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻫﺴﺖ ﯾﮏ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯾﯽ ﻧﺸﺪ؟ ﺣﺎﻻ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﻟﺨﻮﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺁﻣﺪﻥ ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﯾﮏ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﮐﻪ ﺯﺭﺩ ﻭ ﻧﺎﺭﻧﺠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺁﺑﯽ ﺑﺎﺷﺪ...ﻻﺟﻮﺭﺩﯼ ﺑﺎﺷﺪ... ﺑﻨﻔﺶ ﯾﺎﺳﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺘﯽ، ﯾﮏ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﻧﮕﯿﺮﺩ... ﮐﻪ ﻏﺮﻭﺑﺶ ﻏﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ... ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﻐﺾ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻣﻬﺮ ﻭ ﺁﺑﺎﻥ ﻭ ﺁﺫﺭﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺧﯿﺴﯽ...
-
بعضی از آدم ها
جمعه 10 مردادماه سال 1393 20:58
قیصر امین پور میگوید آدم هایی هستند در زندگیتان ؛ نمیگویم خوبند یا بد ... چگالی وجودشان بالاست ... افکار ... حرف زدن ... رفتار ... محبت داشتنشان ... و هر جزئی از وجودشان امضا دار است .. یادت نمیرود "هستن هایشان را " ... بس که حضورشان پر رنگ است رد پا هک میکنند، اینها روی دل و جانت ... بس که بلدند "باشند...
-
ابر
پنجشنبه 14 فروردینماه سال 1393 18:39
ابر می بارد و من می شوم از یار جدا چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان،ابر جدا، یار جدا
-
بهار....
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1392 00:22
اندر دل من مها دلافروز تویی یاران هستند و لیک دلسوز تویی شادند جهانیان به نوروز و به عید عید من و نوروز من امروز تویی سال نو بر همه دوستان مبارک باد
-
خوب بودن
پنجشنبه 19 دیماه سال 1392 22:25
سعی نکن متفاوت باشی! فقط "خوب باش" خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است....
-
گردون
جمعه 13 دیماه سال 1392 00:20
اگر چرخ وجود من از این گردش فرو مانَد بگرداند مرا آنکس که گردون را بگرداند...
-
قبله نما
جمعه 26 مهرماه سال 1392 13:22
خدایا دلم به سان قبله نماست ؛ وقتی عقربه اش به سمت " تو ” می ایستد ، آرام می شود . . .
-
محبت
جمعه 22 شهریورماه سال 1392 14:03
به غم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد عجب از محبت من که در اواثرندارد غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد دل من زغصه خون شد دل او خبر ندارد
-
چشم انتظار
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 22:56
آنگونه تو را در انتظارم که اگر این چشم بخوابد آن یکی بیدار است….
-
پدر
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 19:24
پدر واژه ای است که هیچ گاه افکارم به بزرگی شخصیت او نمی رسد.پدرم همان دست خداست که به هنگام پرتگاه های زندگی دستم را می گیرد....پدرم راه تمام زندگیست ، پدرم دلخوشی همیشگیست..... پدرم ای تمام هستی ام روزت مبارک باشد....
-
نقش بر آب..
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 22:48
مجنون لیلی بی خبر، در کوچه هایت دربه در، مست و پریشون و خراب، هر آرزو نقش بر آب، شاید که روزی عاقبت، آروم بگیرد در دلت .... شاید
-
شبانه
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 10:38
14.00 مرا تو بی سببی نیستی به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل؟ ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب از دریچه ی تاریک؟ کلام از نگاه تو شکل می بندد خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA