ما همچون دو دریچه ، روبروی هم ،
آگاه زهر بگو مگوی هم .
هر روز سلام و پرسش و خنده ،
هر روز قرار روز آینده .
عمر آینه بهشت ، اما ... آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست ،
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد ،
نفرین به سفر، که هرچه کرد او کرد .
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 ساعت 12:46 ق.ظ
سلام دوست عزیز، وبلاگت عالی بود . لطفا به ما هم سری بزن
دوست تو ،امیر
ممنون امیر جان
آدرس بدید در خدمتیم