حرف هایی برای نگفتن

هرچی آرزوی خوبه مال تو...

حرف هایی برای نگفتن

هرچی آرزوی خوبه مال تو...

درد

درد یعنـــی....
ساعتهـــا می شینم
به حرفایـــی که هیچ وقت قـــرار نیست بگم فکـــر می کنم..

تبسم

تبسم را نه می توانیم بخریم،
نه می توانیم قرض کنیم..
فقط مى توانیم هدیه بدهیم
میسپارمت به لبخند ها...
گرچه گاهى خودم میهمان بغض هاى بى دلیلم!
در مسیر باد بمان تا بوى مهربانیت تسخیر کند این شهر پر از بیهودگى را لبخندبزن
و تنور دلت گرم، دوست من

دلتنگم

خدایا من از تو معجزه میخواهم
معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت ...
تو خود بهتر میدانی
معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند
نا امید نیستم فقط دلتنگم .....

ترازو

سالهاست که کفه ترازویم
تعادل ندارد...
دست خالی...
دل پر...

ای دوست...


من با همه‌ی درد جهان ساختم اما

با درد تو هر ثانیه در حال نبردم
تو دور شدی از من و با این همه یک عمر
من غیر تو حتا به کسی فکر نکردم

من خسته تن از این همه تاوان جدایی
ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
ای دوست کجایی؟

انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم
از عشق شده باور من درد کشیدن
گیرم همه آینده‌ی من پاک شد از تو
با خاطره‌های تو چه باید بکنم من

من خسته‌ام از این همه تاوان جدایی
ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
ای دوست کجایی؟