دیدار!

نظرات 4 + ارسال نظر

سعیده جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ http://g-tanhayi.blogsky.com/

حرف های ما هنوز نا تمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی...
پیش از آنکه باخبر شوی،
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی! ای دریغ و حسرت همیشگی...
ناگهان چقدر زود دیر می شود!!!...

فاطمه جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:46 ب.ظ

خداحافظ همین حالا،
همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر
شده چشمم خداحافظ کمی غمگین، به یاد
اون همه تردیدبه یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده است نه اینک
میشه باور کرد دوباره آخر جاده است خداحافظ واسه
اینکه نبندی دل به رؤیا هابدونی بی
تو و با تو، همینه رسم این دنیا
خداحافظ خداحافظ
همین حالا
واقعآ سخته

افسانه جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:49 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

خداحافظی خیلی سخته

وقتی.....
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم.
وقتی او تمام کرد
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد
من آغاز شدم.
و چه سخت است.
تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن است،

مثل تنها مردن !